همانطور که یوگای خود را تمرین می کردم، برادر ناتنی ام به من پیوست، دستانش بدنم را کاوش می کرد. لب های ما با هم برخورد کردند، بوسه ای پرشور را شعله ور کردند. نگران کننده اما هیجان انگیز، او به من نفوذ کرد، ریتم او که ما را دیکته می کرد. خلسه یوگا به یک برخورد وحشیانه و ممنوع تبدیل شد.