نامادری من که از اینکه هیچ کس تا 18 سالگی من را نشان نمی دهد، ناامید شده بود، با یک برنامه وحشیانه وارد شد. او هفت دختر را آورد و من نهایت شگفتی را گرفتم - یک مهمانی وحشیانه. چهره های لعنتی و عیاشی من را بی حرف گذاشت و هدیه غیر منتظره او روز من را ساخت